اما در مورد زبان دری، ابن نديم از زبان عبدالله بن مقفع گويد:
زبانهای فارسی عبارت از: پهلوی، دری، فارسی، خوزی، و سريانی است. پهلوی منسوب است به پهله که نام پنج شهر است: اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند، و آذربايجان. و اما دری زبان شهرنشينان بود، و درباريان با آن سخن میگفتند و منسوب بدربار پادشاهی است و از ميان زبانهای اهل خراسان و مشرق، زبان مردم بلخ در آن بيشتر است. اما فارسی، زبان موبدان و علما و امثال آنان بود، و مردم فارس با آن سخن میگفتند. و خوزی زبانی بود که با آن شاهان و اميران در خلوت و هنگام بازی و خوشی با اطرافيان خود سخن میگفتند، و سريانی زبان همگان، و نوشتن هم نوعی از زبان سريانی فارسی بود.
[۱]دکتر ذبيحالله صفا در صفحهی ۱٤۱–۱٤٢ جلد اول تاريخ ادبيات ايران يادآوری میکند. «... زبان دری زبان شهرهای مداين و مردمی که بر درگاه شاه بودند بدان زبان سخن میگفتند و آن زبان خاص مردم دربار بود، لغات مشرق و اهل بلخ درآن غلبه داشت ...»
همين مؤلف در صفحات ۱۵٧–۱۵٨ جلد اول، در دورة اسلامی «از لهجات مهم مکتوب ايرانی مانند پهلوی و سغدی و تخاری و خوارزمی و فارسی دری ...» ياد میکند. واضح است که درآن دورهی اسلامی کشوری بنام ايران وجود نداشته است. مراد (خراسان بعد از آريانا است).
صفا ادامه ميدهد... لهجهی دری – لهجهی مشترک مشرق ايران «دری يا "پارسی دری" "فارسی" و "پارسی" میخوانيم.» و میافزايد: «... ازآن جهت دری گويند که نامهی پادشاهان بدان نوشته میشود. و عريضهها تقديم ميدارند... سخن از زبان دری يا پارسی دری ميرود، مراد زبان مردم خراسان و ماوراألنهر است...»
میتوانم بگويم که اگر گهوارهی پرورش قلمرو زبان «دری فارسی» را محدود به افغانستان امروز بدانيم، اشتباه میکنيم. و اگر به «خراسان» بپذيريم، افغانستان کنونی، ماوراألنهر و تا نيشاپور ايران کنونی که از شهرهای مشهور خراسان بوده است همه را دربر میگيرد. و بعداً در شبه قارة هند و جاهای ديگر معمول شده است.[*]نجيب مايل هروی، در صفحات ۶٩ و ٧۰، تاريخ و زبان فارسی در افغانستان میگويد:
ممکن است که يک زبان در قلمرو سياسی مختلف وجود داشته باشد. حالا اگر در منطقة خاص سياسی بيشتر از يک زبان وجود پيدا کرد بطوريکه زبان رسمی که درحکم زبان ميانجی قرار میگيرد زبانهای ديگر آن منطقه را گويش مینامند. يعنی وجود يک زبان در قلمرو سياسی زبانهای ديگر «گويش» خوانده شده است. مثلاً زبان فارسی که در ايران و افغانستان تا کنون زبان اول مردم و زبان اول اداری آن کشورها است، در هر دو منطقهی سياسی بنام زبان فارسی ناميده میشود. ولی گونه همين زبان در جمهوری تاجکستان زبان تاجکی خوانده شده در صورتيکه اين نامگذاری با موازين علمی زبانشناسی مغاير است و بايد آنرا «گويش فارسی تاجکستان» بناميم. اينکه امروز زبان فارسی رايج را در افغانستان «دری» مینامند و در ايران «فارسی» و در تاجکستان «تاجيکی»، فکری است که خاستگاه استعماری دارد. و استعمارگرانند که اختلاف خلقها را از طريق نامها ايجاد میکنند. و در پی نامها و مفاهيم ملی و ناسيوناليستی و عصبيتهای ديگر را میپرورانند و بهرهی خويش را میبرند. کاربرد و استعمال «دری» و «فارسی» از سوی افغانستانيان و ايرانيان در متون ديرينة فارسی روی نگرشی نبوده است که اکنون استنباط میشود. امروزه آنگاه که میگويند، دری، میخواهند نوعی از عصبيت خود را در برابر مفاهيم که هيچ ارتباطی به زبان ندارد ابراز کنند، مفاهيمی همچو مسايل ملی، سياسی، و ... و گويش اسم «تاجيکی» برای گويش فارسی تاجيکستان شوروی کاملاً جديد مینمايد و پيشينه ندارد و در گذشته استعمال نداشته است...
[٢]مايل هروی در صفحهی ۱٢۱ میگويد: خواندن ادبيات فارسی بنام ادبيات ايران از مقولههای است نادرست. زيرا همچنانکه فرهنگ اسلامی را نمیتوان فرهنگ عرب ناميد. فرهنگ و ادب فارسی نيز بايد فرهنگ ايران خوانده نشود. تا بر فارسی زبانان کشورهای ديگر اجحاف فرهنگی نرفته باشد.مايل در صفحة ٧۱ کتاب خود از قول دکتر پرويز خانلری در بارهی زبان «فارسی دری» بحث مفصل و گسترده و مشبع دارد. و از قديمترين آثار و نهضت پررونق و شکوفای زبان «فارسی دری» زمان سامانيان و غزنويان و اينکه فردوسی «فارسی دری» را مترادف بکار برده مثلاً: «بفرمود تا پارسی دری بگفتند و کوتاه شد داوری». و يا ناصر خسرو که «لفظ در دری» را در پای خوکان نريخته است يادآوری کرده و میافزايد که در «سفرنامه از زبان به لفظ فارسی ياد میکند» و نتيجهگيری مینمايد که «پيشينيان ميان دری و فارسی فرقی قايل نمیشدند». مايل در صفحة ٨٢ میگويد:
به تحقيق نمیتوان گفت که اسمهای سه گانة فارسی، دری و تاجيکی به مفهوم معاصر آن در زمينة يک زبان واحد از کدام زمان تداول پيدا کرده است. ولی آنچه روشن است اين است که استعمال مزبور متأخر مینمايد. هرچند که کاربرد نامبرده در بين خاورشناسان از زبانشناسان غرب نيز رواج داشته است. ولی ظاهراً ديدگاههای استعماری آن از سوی پژوهندگان سياستگرای شرق باب شده است. چرا که يکی از خواستههای سياستگرايان مذکور اين بوده که از نيروی انديشهی الهی - انسانی کاسته شود و از آنجا که بعد از زبان عربی زبان فارسی در جهان فکری به اسلام و اخلاقيات بشری بسيار ارزشمند است و با اهميت و توان گفت که زبان دوم جهان فکری اسلام است.
[۳]مايل هروی در صفحة ۱۱۰ میگويد «... زبان نظاميست متشکل از دستگاه سه گانه صوتی، دستوری و واژهگانی ...»، بنا براين محال خواهد بود که زبان فارسی دری، دری فارسی و فارسی تاجيکی سه زبان جداگانه به اثبات برسد.ادامهی گفتار در دست تهيه است...پانويس
جُستارهای وابستهن. کاويانی، مهد پيدايش و پـرورش زبان دری است، سايت نی
برمک خراسانی، نگاهی به مسـأله زبان در افغانسـتان: قسمت اول و قسمت دوم، سايت نی
دکتر مهدی، در باره زبان باختری
[زوال خرد در زادگاه خرد]
۱ نظر:
وبلاگ زيبايي داريد
فيد شما را در وبلاگ گذاشتم تا هر وقت مطلب تازه نشر كرديد خودبخود براي كاربران نشان داده شود
باقر كتابدار
http://www.persianbooks2.blogspot.com/
ارسال یک نظر