
خوانندگان گرامی، دوستان عزيز
وبلاگ کابلنامه از آغاز انتشار خود کوشيده است تا خوانندگان خود را با تازهترين دستاوردهای پژوهشی محققان و افغانستانشناسان و با آثار و انديشههای نويسندگان برجسته افغانی و خارجی آشنا کند.
اين وبلاگ، با مقالات متنوع خود در اختيار شماست و همه نخبگان افغانستان میتوانند مطالب تاريخيشان را در آن منتشر نمايند.
معرفی کتاب (۱)

افغانستان مهد آيين زرتشت(پيشگفتار)
كشور افغانستان، كه دارای فرهنگ و تمدن ديرينه، غنی و ريشهدار است، از قديمالايام مهد اساطير دينی و حماسههای ميهنی بوده و محل پيدايش يا رشد و گسترش بسياری از اديان كهن، نظير كيشهای ميترايی، زرتشتی، بودايی، مانوی، هندويی، شيوايی و اسلام است. سرودهای مذهبی ويدی و اوستايی در اين سرزمين کهنسال پرورده و بالنده شدهاند و دين مقدس اسلام از همين خطه به نيم قاره هند راه يافته است.به گفته دكتر حسين هدی، افغانستان شايد يگانه كشوری است كه كهنترين سند تاريخ موجوديتش، به صورت سند مذهبی متجلی شده است و اين امر نشان میدهد كه مردم اين سرزمين هيچگاه بدون انديشهی مذهبی نمیزيستهاند، كما اينكه متنهای كتيبهها و الواحی كه در نتيجه حفاريهای باستان شناسی به دست آمده، قدمت گرايش به مذهب را در اين ديار كهن تا چند هزار سال پيش ميرساند.قديميترين سند تاريخی سرزمين افغانستان، سرودهای مقدس ويدی است كه از لحاظ پيشينه تاريخی، مربوط به سالهای ۱۷۰۰ تا ۸۰۰ پيش از ميلاد مسيح تخمين زده ميشود و اين بيانگر آن است كه در چنين دورانی، آرياييان افغانستان، پيرو آيين ميترايی بودند و تعدادی از خدايان و عناصر طبيعی را ميپرستيدند.اينكه آيا افغانستان خاستگاه اقوام آريايی بوده، يا آريايیها از سرزمينهای ديگر به آنجا رفتهاند، هنوز جای بحث است. اما آنچه از مطالعات تاريخی برمیآيد، آرياييان در هزارههای دوم و اول قبل از ميلاد در افعانستان میزيستند.پژوهشگران دانش الهيات (تئولوژي)، براين باورند كه آريايیها زندگی را اساساً با نوعی دين آغاز كردهاند. دين جاگرفته در انديشه آنها، متشكل از ارواح پيشينيان آنان بود و به عناصر طبيعی که بعدها به عناصر چهارگانهی آب و آتش و باد و خاک معرف شدند، اعتقاد داشتند و همچنين خدايانی متعدد را به صورت ارباب انواع آفريننده و يا نابودكننده میشناختند. اين خدايان نيز قدرتهای طبيعی مانند ميترا (خدای مهر يا خورشيد) و ورونا (ربالنوع آسمان) و يا قهرمانان ماجراجو همچون ايندرا (ربالنوع جنگ) و كرشاسپه كه غولهای اساطيری را تهديد میكردند و نابود میساختند. مراسم قربانی و عبادت آنها به سرپرستی روحانيون يا به تعبير ويدا ريشیها (دانايان) انجام میگرفت.اين، میرساند كه پيوندی مستقيم ميان ارباب انواع و پديدههای طبيعی وجود داشته است و در حقيقت، دين آريايیها، چنان كه در مجموعهای از سرودهای ويدی و اوستايی حفظ شده است، بازتابی است از روش زندگی آنها كه چادرنشين و جنگجو بودند، از زيبايی طبيعت لذت میبردند و در عين حال، از حوادث ناگوار آن در هراس میشدند.بدين ترتيب، تا اوايل هزاره اول پيش از ميلاد مسيح، دين مشترك همه آرياييان، اعتقاد به عناصر طبيعت توأم با دنياپرستی بوده كه پرستش خدايان متعدد وجه بارز آن است. در همين ايام، در محيطی كه كاهنان و جادوگران بیشمار به بهانه وساطت خدايان، مردم را به كنار قربانگاهها، معابد و آتشكدهها میكشانيدند و با سرودن اوراد و اجرای آداب و اعمال اسرارآميز به جلب توجه قدرتهای مافوق بشری تظاهر ميكردند و از طرفی انسانها با وحشت و هراس به هر پديده طبيعی مينگريستند و خود را اسير نيروهای رام نشدنی طبيعی و ماورای طبيعی ميدانستند و اميدوار بودند سرنوشت خويش را با رشوهدادن به خدايان به واسطه دلالان روحانی بهبود بخشند، پيامبری به نام زرتوشتره (زرتشت)، از ميان اقوام بيابانگرد آريايی ظهور كرد. با رسالتش انقلاب فكری عظيمی پايهگذاری شد و پيام توحيدیاش از لابهلای قرون و اعصار تاريخ، گذر كرد و هرچند به ظاهر پيروان بسيار نيافت، ولی به طور مستقيم و غيرمستقيم در بسياری اديان و مكاتب فكری دورانهای بعد، تاثيری ژرف گذاشت.زرتشت در زادگاه خود، كه بسياری از دانشمندان آن را در ايريانا ويجه دانستهاند، برآن میشود تا با اصطلاحات اساسی در آيين قديم آريايی، سرنوشت مردم را از كف اختيار خدايان و كاويان و كرپنان به درآورد و در دستهای پرتوان و سازندهی انسانهای راستپندار و راست گفتار و راست كردار قرار دهد. چون پيام او برتر از سطح فكر و انديشه مردم بدوی آن زمان بود، نه گوش شنوا مييابد و نه پشتيبان زياد. سران مذهبی قوم براو ميشورند و او به اجبار از خانه و كاشانهاش رانده ميشود و به بلخ فرار ميكند.در بلخ، ويشتاسپه (گشتاسپ) فرمانروای آريانا (افغانستان امروز) از زرتشت حمايت میكند و از همانجا گسترش دين او آغاز میشود.سرانجام، زرتشت پس از ۳۵ سال كوشش و تلاش در راه تبليغ آيين مزديسنا، ظاهراً در جنگی كه بين گشتاسپ و ارجاسپ شاهان آريانا و توريانا روی ميدهد، در سن ۷۷ سالگی در آتشكده بلخ، به دست يك تورانی كه نامش برات روكرش بود، كشته میشود.حال، با اين شرح مختصر سئوال اساسی اين است كه زادگاه زرتشت كجاست؟ گرچه نخستين كانون اشاعه آيين مزديسنا در شمال افغانستان كنونی مسلم به نظر میرسد، اما از ديرباز، درباره زادبوم زرتشت گزارشهای گوناگون و غيرواقعی بيان شده است، كه سبب بروز ابهام بسيار در امر پژوهش و بررسی تاريخ و جغرافيايی زرتشتی میگردد.اگر در جست و جوی زادبوم زرتشت به دنيای اساطير و افسانههای كهن راه جوييم، متاسفانه با انبوه روايات متناقض روبهرو میشويم كه حكايت از آن دارند كه در آن روزگار باستان نيز آگاهی چندان دقيقی درباره جای زاده شدن او وجود نداشته است.در اوستای موجود، هرچند جای جای اشارههايی پراكنده به سرزمين ايريانا ويجه به عنوان زادگاه زرتشت میشود، ولی هيچ اطلاعی درستی از جايگاه آن به دست نمیآيد. آثار پهلوی به جا مانده، كه حاوی نقل قولها يا گزينههای اقتباس شده از زند (شرح و تفسير پهلوی اوستا) هستند، به علت دستكاریهای دستگاه روحانيت زرتشتی در آنها، از اعتبار كمتری برخوردارند. از طرفی، مورخان كلاسيك يونانی و رومی و نيز دانشمندان جديد، در مورد زادبوم زرتشت اختلاف نظر دارند. بسياری، زرتشت را از افغانستان ميدانند، برخی ديگر از غرب ايران و عدهای حتی شام و سوريه و چين و اروپا را به عنوان محل زايش او میپندارند! چنان كه به گفته انكتيل دوپرون، دانشمند فرانسوی، كه با ترجمه اوستا به سال ۱۷۷۱ ميلادی، دانش اوستاشناسی را در اروپا بنيان نهاد، بيست منطقه مختلف جهان از انتساب زادبوم او به كشور خويش افتخار ميكنند.به هرتقدير، فارغ از هرگونه پيشداوری، ملاحظاتی دربارهی نام و محيط زندگی زرتشت و قديمترين عهود آيين مزديسنا و زبانگاتاها و افق جغرافيايی اوستا، ما را ياری میكند به اين كه موطن اصلی او مشخص شود. بنابراين، من در اين نوشته سعی خواهم كرد، بهطور فشرده به بررسی اين مطلب مهم تاريخی بپردازم و نشان دهم كه چرا روايات سنتی در مورد زادگاه زرتشت در غرب ايران قابل اعتماد نيستند و نظريه بلخی بودن او بر چه پايه و بنيان استوار است.اميد میرود كه با اين بحث اجمالی، يكی از مباحث مهم تاريخ باستان افغانستان تا اندازهای روشن شود و از اين راه، خدمتی به حوزه فرهنگی و تمدنی ما صورت گيرد. اين خدمت ناچيز است، اما چون از روی صدق نيت و عشق به حقيقت انجام پذيرفته، شايسته آن است كه مطمح نظر انديشوران و صاحبنظران فاضل واقع شود.
مهديزاده کابلی، ۱ ارديبهشت ۱۳٧٨ - مشهد
برگرفته از: پيشگفتار کتاب «خوراسان بزرگ مهد آيين زرتشت»، نوشتهی مهديزاده کابلی، مشهد: نشر نوند، چاپ اول – ۱۳٨۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر